توجه!! اطلاعیه جدید توجه!!
دوستان گرامی دامنه جدید به وبلاگ متصل شد!!!
ادرس: takjomle.ir
از این پس با این ادرس وارد سایت شوید ادرس مذکور مورد سئو قرار
گرفته و در حال ادامه نیز می باشد و الکسای سایت به 6 میلیون رسیده
توسط بخش نظرات این یاداشت و ایمیل tohid_123_mth@mihanmail.ir و sara-mth@yahoo.com می توانید با مدیران ارتباط بر قرار کنید
برای تبادل لینک ابتدا ما رو با
عنوان ( مطالب خواندنی و دانلود فایل و موسیقی)
و ادرس ( http://tobejavan.blogsky.com/ )
لینک نمایید و سپس از طریق نظر همین نوشته به ما اطلاع داده پس از برسی لینک شوید
مدیر1:توحید
مدیر2 :سارا
امیدواریم از وبلاگ خوشتون بیاد و نیاز هایتان رفع شود
این مجموعه طولانی 70 قسمتی بر اساس ماجرای واقعی زنی ساخته شده که اولین و احتمالاً تنها زنی ا ست که نامش در تاریخ به عنوان پزشک خصوصی پادشاه ثبت شده است. ماجرا در زمان سلسله جوسون می گذرد زمانی که جامعه مشخصاً سیستم طبقاتی دارد و سنت های مرد سالارانه بر آن حکمفرماست. این دوره از تاریخ هر چند از نظر اقتصادی در وضعیت مساعدی به سر می برد اما به دلیل درگیری های داخلی بر سر قدرت میان خانواده سلطنتی و دولت از ثبات سیاسی برخوردار نیست. در میانه این کشمکش و هرج و مرج داستان زندگی دختری نقل می شود که نه از طریق داشتن ارتباط با سران قدرت بلکه از طریق بخشندگی و برخورداری از روحیه شکست ناپذیر قصد دارد لقب یانگ گوم (یانگوم) بزرگ را از جانب شخص پادشاه دریافت کند.
والدین یانگ اصالتاً اهل دربار بوده اند. پدرش مامور پادشاه بود که
وظیفه اجرای حکم مرگ ملکه با مسموم کردن را به عهده وی نهاده بودند.
این واقعه چنان وی را تحت تاثیر قرار داد که از پستش استعفا و پایتخت را
ترک کرد. مادرش یک گونگ نو یا دختر قصر بود که در قصر آشپزی می کرد اما
متاسفانه شاهد وقوع جرمی از سوی دختر دیگری در قصر شد و آن را گزارش کرد.
اما جنایتکاران برای اینکه از سکوت وی در این مورد مطمئن شوند سعی داشتند
او را در خارج از قصر به قتل برسانند و بهترین دوست وی را نیز مجبور کردند
در این قتل همراهی شان کند اما او با استفاده از زهری که قبلاً استفاده شده
بود کارشان را خراب کرد. مادر یانگ تا دم مرگ پیش رفت اما با کمک همسرش که
از شهر فرار کرده بود از مرگ نجات یافت و آنها دوباره همدیگر را پیدا
کردند.
در این زمان شاهزاده که مادرش مسموم شده بود به سلطنت رسید و نخستین کارش انتقام گرفتن از کسی بود که در قتل مادرش دست داشت. در نتیجه دربه دری های خانواده یانگ آغاز شد. مدام در حال حرکت بودند و هویت واقعی شان را از ماموران دولتی مخفی نگه می داشتند. پس از گذشت چند سال بالاخره پدر و پس از چندی هم مادر یانگ دستگیر و کشته شدند. یانگ در آن زمان شش، هفت سال داشت. آخرین آرزوی مادر یانگ این بود که یانگ در صورت تمایل خودش به قصر برگردد و بزرگترین سرآشپز قصر شود تا از این طریق به کتاب یادداشت های سرآشپز دست پیدا کند و بی عدالتی های قصر را در آن بنویسد و به نسل های آینده منتقل کند.
و اینگونه سفر یانگ کوچک و یتیم آغاز می شود. یک زوج خوش قلب اما از طبقه نسبتاً پایین جامعه سرپرستی وی را به عهده می گیرند.
یانگ در هشت سالگی وارد قصر می شود تا در بخش آشپزی قصر کار کند. در آنجا دوستان و همچنین رقبایی پیدا می کند. وی با چوی گوم جوان که عضو خانواده چوی است هم دوست می شود. چوی گوم که از کودکی تعلیم علم و دانش دیده در آشپزی بسیار ماهر است و قابلیت این را دارد که به بزرگترین سرآشپز تبدیل شود. خانواده چوی از قدرت زیادی در قصر برخوردار است و طی پنج نسل گذشته سر آشپزان بزرگی را در خود پرورش داده است. با همین پیش زمینه است که چوی گوم جوان چنین مسوولیتی را می پذیرد و با کودکی اش وداع می کند. آشپزان قصر همچون زنان پادشاه هستند و نمی توانند بی اجازه ازدواج کنند.
کنجکاوی ها و پافشاری های یانگوم برایش دردسر درست می کند و باعث می شود مدام با بالادستی هایش درگیر باشد. یانگوم از سر اتفاق شاگرد هان (بهترین دوست مادرش) می شود اما هیچ کدام از این ارتباط خبر ندارند. هر چند هان از یانگوم خوشش می آید اما وقتی یانگ از او می پرسد چطور می تواند بزرگترین سرآشپز باشد رابطه شان سرد می شود. قتل مادر یانگوم، هان را نسبت به کسانی که جاه طلبند بدبین کرده است. او در فهم خواسته یانگوم دچار سوء تفاهم شده و از این پس با او به سردی برخورد می کند. یانگوم طی سال ها کار در دربار و با خلاقیتی که دارد به یکی از بهترین آشپزان آنجا تبدیل می شود. در این مدت اتفاقاتی رخ می دهد که یانگوم و هان را به رقبای سرسخت چوی و گام یینگ در آشپزخانه تبدیل می کند.
یانگوم و هان به درجات بالا می رسند و هان بزرگترین سرآشپز قصر می شود. اما هیچ یک از این موفقیت ها او را به اندازه وقتی که به ارتباط نزدیکش با یانگ پی می برد، خوشحال نمی کند. وی پس از سال ها افسوس و اندوه برای مادر یانگ می فهمد که بهترین دوستش در تمام این سال ها دخترش را در کنار او قرار داده است. یانگ و هان خیلی زود متوجه می شوند که طایفه چوی عامل قتل پدر و مادر یانگ بوده اند. متاسفانه چوی شانگ و گوم یینگ نیز می فهمند و به ارتباط میان خودشان پی می برند و سعی دارند برای خلاصی از گذشته و پوشاندن قتل غیرقانونی یک دختر دربار با هم همراه شوند تا اینکه فرصتی برایشان پیش می آید. پادشاه بر اثر خوردن غذایی که یانگ و هان برایش درست کرده اند بیمار می شود و این دو به اشتباه به مسموم کردن پادشاه و خیانت بزرگ متهم می شوند. با وساطت و کمک مین ژانگ از حکم اعدام نجات می یابند اما به جزیره ای دورافتاده تبعید می شوند.
بر اثر ضعف حاصل از شکنجه ها هان در راه سفر به جزیره می میرد و یانگ که بسیار اندوهگین است چندین بار سعی در فرار دارد. مین ژانگ که از عدم کفایت خود و مرگ هان احساس گناه می کند به دنبال یانگ به جزیره می رود. مین، ژانگ یانگ را قانع می کند که بماند و به دنبال راه حلی باشد.
یانگ که می داند فقط به عنوان یک پزشک کارآزموده می تواند وارد دربار
شود تصمیم می گیرد که پزشک شود. سرانجام با کمک های مین، خانواده ای که او
را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند و همچنین دوستان جدیدش دوباره به قصر راه
می یابد. از اینجا به بعد به خاطر درگیری های قدرت در میان خانواده سلطنتی
ماجراها کمی پیچیده می شود. یانگ در افشای حق می کوشد، خانواده چوی از هم
می پاشد و چوی شانگ خودکشی می کند. سرانجام یانگ به محرم اسرار پادشاه و
پزشک مخصوص وی تبدیل می شود. پادشاه مین یانگ را تبعید می کند اما پس از
مرگ پادشاه مین و یانگوم با هم ازدواج می کنند. آنها نیز مانند پدر و مادر
یانگوم زندگی کولی واری را در پیش می گیرند و هر چند پس از مدتی ملکه از
آنها دعوت می کند به قصر بیایند آنها تصمیم می گیرند از سیاست کناره گیری
کنند.
کامیون، آمبولانس را له کرد +عکس
مسئول مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کاشان از برخورد خونین یک دستگاه کامیون با آمبولانس این مرکز خبر داد.
دکتر ابوالفضل شجاعی در اینباره گفت: تکنیسینهای اورژانس 115 این مرکز
در ساعت 1:38 بامداد شبگذشته درکیلومتر 40 اتوبان کاشان - قم در حال
جابجایی و انتقال مصدومان یک خوروری سواری بودند که یک دستگاه کامیون با
آنان برخورد کرد. مسئول مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کاشان با بیان
اینکه تکنیسینهای این مرکز در زمان وقوع حادثه، بیرون از کابین آمبولانس
در حال رسیدگی به مصدومان تصادف قبلی بودند، گفت: به این افراد آسیب جسمی
وارد نشد. وی با اشاره به مجروحشدن راننده کامیون در جریان وقوع این
حادثه، خاطرنشان کرد: خوابآلودگی راننده کامیون علت این حادثه بود اما علت
قطعی آن توسط کارشناسان راهنمایی و رانندگی در دست بررسی است. شجاعی با
بیان اینکه در جریان این حادثه آمبولانس مرکز فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم
پژشکی کاشان به شدت دچار خسارت شد، به ایسنا گفت: پس از وقوع این حادثه دو
آمبولانس اورژانس 115 کاشان به محل حادثه اعزام و پس از ارائه مراقبتهای
اولیه، مصدومان هر دو حادثه به بیمارستان شهید بهشتی کاشان منتقل شدند.
ایسنا
شده ام سنگ صبور روزگار.....
دارد تمام غم های دیرینه اش را یک جا به خوردم می دهد...
دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد...
یک بار قسمت کردم چندین برابر شد!
هوای مُردن
بیخ گوش من است
همانجایی که روزی
رد نفسهای تو بود
هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد
تپــش قــلب مــی گیــرمـ!
مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ
مـــرا ببخـش
کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!...
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟
صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او
از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!
لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !
بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر
دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ
وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ
“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .