s

جزوات کنکوری(اصول ترجمه عربی)

سلام در ادامه ی جزوه های کنکوری امروز  یه کتاب از اصول ترجمه عربی قرار بدم

بسیاری از بچه ها از جمله خودم توی ترجمه عربی  مشکل دارن این کتاب خیلی می تونه  کمک کنه که بتونین به

راحتی تست های ترجمه و تعریب رو بزنید

 

اصول ترجمه عربی

 

منبع:سایت g-alm.ir

جزوات کنکوری (ادبیات جامع)

سلام تو این پست دوتا کتاب ادبیات مخصوص بچه های کنکوری رشته ریاضی و تجربی می ذارم خیلی کتاب های خوبی هستن امیدوارم بهتون کمک کنن...

برای دانلود جلد اول بر روی لینک زیر کلیک کنید

ادبیات جامع کنکور جلد اول

برای دانلود جلد دوم بر روی لینک زیر کلیک کنید

ادبیات جامع کنکور جلد دوم

 

منبع:سایت g-alm.ir

عید غدیر

عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت

امير المومنين عليه السلام

و بزرگ ترین عید شیعیان بر شما مبارک باد

جزوات کنکوری (آرایه)

سلام  تو این پست می خوام سه تا جزوه از آرایه آدبی مخصوص کنکوری های ریاضی و تجربی بذارم امیدوارم بهتون کمک کنه...

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید...

آرایه ی ادبی

 منبع:سایت konkur.in

 

مورد داشتیم

 


مورد داشتیم دختره ماشینشو میبره تعمیرگاه ، تعمیرکاره میگه شمع های ماشینت خرابه بعد دختره میگه ببخشید قنادی کجاست برم شمع بخرم ...
میگن تعمیرکاره دو روزه تو چاله مغازست آفتاب بهش میخوره جیغ میزنه 

 


 

مورد داشتیم دختره روز اول دانشگاه رفته ب مسئول آموزش گفته...!
.
.
.
.
.
.
من می خوام مسئول آبخوری باشم...!
نخند عاغا؛ حس مسئولیت داره؛ مسئولیت؛ میفهمی...!؟

 


 

آقا مورد داشتیم دختره واسه اینکه شیشه ماشین زودتر بره بالا بیشتر گاز می داده!!!!

 


 

مورد داشتیم دختره تو دانشگاه به استاده گفته چند دقیقه به زنگ مونده!!!

 


 

مورد داشتیم …
دختره یک جفت جوراب داخل جهیزیش بوده برای روز مرد

 


 

مورد داشتیم داشته وانمود می کرده که با موبایلش صحبت میکنه.
بعدش ما زنگ زدیم بهش ببینیم شماره ش اشغاله یا نه؟؟
گوشیش که زنگ خورده با خونسردی گفته عزیزم مثل اینکه پشت خطی دارم،صدای زنگش هم میشنوی که.فعلا بای بعدا زنگ میزنم.
بعد جواب داده و ما هم زودی قطع کردیم اما اون یه ربع ساعت با پشت خطیه صحبت کرد

 


 

 

مورد داشتیم پسره با باباش قهر کرده رفته کولر فروشی زده.......!!!!!!!!!

 

 


 

مورد داشتیم تو امتحان شیمی سوال داده بودن:نام ترکیب زیر چیست؟؟

CS2(کربن سولفید)

بعد دخدره جواب داده:سزیم گوگردید!!!!!!

مدیونید اگه فک کنین دخدره خواهرم بوده.....

 

 


 

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ !!
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ !
ﺗﻮ ﻣﺨﺎﻃﺒﯿﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ..!
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﻢ ﺟﻮﺍﺩ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺟﻮﺍﺩﮐﯿﻪ؟
ﮔﻔﺘﻪ : ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻓﺮﯾﺪ ﮐﯿﻪ ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻢ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻫﺎﺩﯼ ﮐﯿﻪ ؟
ﮔﻔﺘﻪ : ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﺩﺍﺭﻩ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﮐﯿﻪ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻣﻮﻧﻪ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﮐﯿﻪ ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻭﺳﺘﻢ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻄﺎﺀ ﮐﯿﻪ؟
ﮔﻔﺘﻪ : ﺷﺮﯾﮏ ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ !
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻣﯿﺜﻢ ﮐﯿﻪ ... ؟
ﻣﯿﺜﻢ ﺗﻮ ﮔﺮﻭﻩ ﻭﺍﯾﺒﺮﻩ ...
ﺩﺍﻧﯿﺎﻝ؟ ... ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻤﻪ !
ﻓﺮﺯﺍﺩ؟ ... ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺁﺭﺍﯾﺸﯽ !
ﻣﺠﯿﺪ؟ ... ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ !
ﺍﻣﯿﺪ ...
ﮐﺮﯾﻢ ...
ﺳﭙﻬﺮ ...
ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﺪﻩ !!!
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﮐﯿﻪ !! ؟؟؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﻪ !!!!

گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن

لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن

 

بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن

نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"

نتوانست،  بنا  کـــرد  بــــه  توهیـــن کردن

زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد

عشق بین همه برخاست به تحسین کردن

آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام

که نمانده است توانایی نفرین کردن

"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی

گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن

"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"

خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!

وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!

اشتباه  است  مرا  دورتر  از  ایـــن  کردن

عشق

زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.

از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.

یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.

در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد

تعریف زندگی

زندگی شیرین است ، مثل شیرینی یك روز قشنگ . زندگی رویایی است ، مثل رویای یك كودك ناز . زندگی 

زیبایی است ، مثل زیبایی یك غنچه باز . زندگی تك تك این ساعتهاست ، زندگی چرخش این عقربه هاست .

زندگی راز دل مادر من ، زندگی پینه دست پدر است . زندگی مثل زمان در گذر است.

فقط تو زندگی عاشق باش.

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد

حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه 

باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک 

کند ... و این خود دردی کشنده است ...