توی کلاس درس تمام حواسم به دختری بود که کنار دستم نشسته بود .
او من را داداشی صدا میزد. من نمیخواستم داداشش باشم .
میخواستم عشقش مال من باشه ولی اون توجه نمیکرد.
یک روز که با دوستاش دعواش شده بود اومد پیش من
و گفت: داداشی و زد زیر گریه...
در ادامه مطلب بخوانید
نوشته های درهمو برهم مرا مسخره نکن
که این نوشته ها لحظه به لحظه به یاد تو
نوشته شده است
****
یه گوشه مینشینم و
با فیلتر سیگارهایم اسم تو را مینویسم
****
هر شب چشمانم به یاد تو هوای باریدن
میکنند اما میدانم هوای چشمان تو آفتابی ست
مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت . این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان ، به راه خود ادامه می دادند
در ادامه مطلب خوانید
ادامه مطلب ...
در ﺗﻨﮫﺎﯾﯽ ﻣﻦ ھﻤﯿﺸﻪ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﺮای ﺧﻮاﻧﺪن ھﺴﺖ .
در ﺗﻨﮫﺎﯾﯽ ﻣﻦ اﺷﮏ ھﻤﭽﻮن ﻣﺮوارﯾﺪی ﻣﯽ درﺧﺸﺪ .
ﻣﻦ ﺗﻨﮫﺎﯾﯽ ﺧﻮد را دوﺳﺖ دارم .
ﭼﻮن ﺑﺎ وﻓﺎﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎری اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺗﻤﺎم زﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ام
من میخواهم در آینده شهید بشوم. برای این که…
در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب ...