تنها تفاوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمیبرم !
.
.
.
آمدی رفت زدل صبر و قرارم بنشین / بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین
دل و دین بردی و اکنون بی جانم آمده ای / بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین . . .
.
.
.
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت ، آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت ، جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت . . .
.
.
.
همه احساس میکنن هر آن کس که زیباست مهربان است
دریا زیباست
ولی سیلی به صخره های ساحل میزند . . .
امشب از آن شب هایی است که ، دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس
که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم . . .
.
.
.
صداقت تنها امتحانی است که در آن نمی توان تقلب کرد
پس صادقانه به یادتم . . .
.
.
.
ثانیه ها ، روزها ، ماهها ، حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند . . .
.
.
.
بی تو دلم نیمه شبی سوی دشت / پر زد و آواره شد و بر نگشت
لذت بیداری شبها تویی / تازه ترین اصل تمنا تویی
چشم تو آغاز پریشانیم / دوری تو علت ویرانیم . . .
.
.
.
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش / ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد / گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش . . .
.
.
.
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم . . .
.
.
.
در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو !
.
.
.
به هیچ روزی پس ات نمی دهم ، به هیچ ساعتی ، به هیچ دقیقه ای ، به هیچ
هیچی ! سخت چسبیده ام تمامت را . . .
.
.
.
عجیب است دریا ، همین که غرقش میشوی پس میزند تو را ، مثل تو !
.
.
.
در سایه ی دلشکستگی پیر شدم / غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم
تا آمدم آشنای قلبت باشم / گفتی که من از غریبه ها سیر شدم . . .
.
.
.
تنها بنایی که هرچه بیشتر بلرزه ، محکمتر میشه ، دله !
.
.
.
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک / هرکه از دیده ی مان رفت ز خاطر ببریم . . .
.
.
.
حـالا اشکها هـم شـبـیـه تـو شـده انـد
گـریـه کـه می کـنـم نـمی آیـنـد . . .